خاطرات یکی از محافظان امام (ره):حالات عرفانی امام در روزهای آخر عمر شریفشان/ سید احمد خمینی میگفت کملطفی به آقای خامنهای کملطفی به امام است
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۱۶۶۲۲۷
حسین سلیمانی از محافظان امام خمینی به بیان خاطراتی منتشر نشده از زندگی و سیره امام خمینی پرداخته است.
به گزارش شریان نیوز،به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، حسین سلیمانی از جمله محافظان امام خمینی (ره) که از ۱۳۶۱ در بیت ایشان حضور داشته در گفتوگویی به بیان خاطراتی ناب و یادماندههای منتشر نشده از زندگی و سیره امام خمینی پرداخته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مشروح گفتگوی حاج حسین سلیمانی را در ادامه میخوانید:
چه ویژگی اخلاقی در حضرت امام ملاحظه کردید که باعث شد با اشتیاق سالها در کنار ایشان خدمت کنید؟
حسین سلیمانی: در طول این مدت که من افتخار خدمتگزاری حضرت امام را داشتم، فضایل اخلاقی زیادی در زندگی شخصی ایشان از قبیل اسراف نکردن، عبادتهای ایشان ، رفتارهایی که با نزدیکان و مسئولین داشتند را که زبانزد هم بود ملاحظه کردم.
*** ماجرای شکایت خانواده خرمشهری از امام خمینی (ره) ***
امام به شدت قانونمند بودند و خود را مقید به قانون میدانستند و احترام به قانون میگذاشتند. یکی از موارد قانونمداری ایشان را که من به یاد دارم به شکایت یکی از اهالی خرمشهر از حضرت امام مربوط میشود. وقتی صدامیان به ایران حمله کردند و خرمشهر و آبادان را محاصره نمودند، امام مردم را دعوت به استقامت و مقاومت کردند. بعد از مدتی یکی از اهالی خرمشهر در دادگاهی از امام خمینی شکایت میکنند.
فرد خرمشهری در دادگاه اعلام کرده بود که امام خمینی به ما گفت در خرمشهر بمانید و ما هم به حرف ایشان گوش دادیم و در بمباران تمام زندگیمان را از دست دادیم اکنون امام باید به ما خسارت بدهد. قاضی دادگاه هم بنا بر وظیفهای که داشته است برای حضرت امام احضاریهای صادر میکند و در آن مینویسند که شما شاکی خصوصی دارید.
ابلاغیه به شورای عالی قضایی آن زمان میرود. در شورا مطرح میشود که یک قاضی خوزستانی برای امام احضاریه صادر کرده است. در جلسه شورا به جمع بندی میرسند که این قاضی کار اشتباهی انجام داده و در نتیجه باید اخراج شود. یکی از اعضای شورای عالی قضایی به حاجاحمد آقا زنگ میزند و ماجرا را شرح میدهد و میگوید که شورای عالی قضایی میخواهد قاضی را عزل کند. حضرت امام از این قضیه مطلع و به شدت ناراحت شدند.
امام سریعا اعلام کردند که هیچ کس حق ندارد این قاضی را عزل کند، این قاضی وظیفه خود را انجام داده است. این خانواده از من شکایت کرده و من باید رضایت این خانواده را جلب کنم. امام با حاج احمدآقا صحبت میکند و میگوید که بروید با این خانواده صحبت کنید و رضایتشان را جلب نمایید خسارت را هم از اموال شخصی من پرداخت کنید. این ماجرا دلیلی برای قانونمندی امام هست. ما باید امام را بعنوان الگو قرار دهیم و همه تن به قانون دهیم.
*** شجاعت امام در مواجهه با جنگندههای بعثی ***
یکی دیگر از نکات شایسته اخلاقی ایشان شجاعتشان بود. امام از هیچ کسی به غیر از خدا نمیترسید. ایشان همانند دریایی بودند که اگر سنگی در آن انداخته شود به هیچ وجه دچار تلاطم نمیگردد. در ایام جنگ تحمیلی چندین بار هواپیمای بعثی به ایران تجاوز کردند و بالای سر جماران هم آمدند و دیوار صوتی آنجا را شکستند. نیروهای حفاظت هم به منظور جلوگیری از خطرات احتمالی به سمت جنگندههای دشمن تیراندازی میکردند. صدای عجیب و ترسناک بوجود آمده بود به طوری که هر انسانی را به وحشت میانداخت.
در همین هنگام امام در اتاق مشغول عبادت ومطالعه بودند و اصلا خم ابرو نیاوردند. اصلا برای امام مهم نبود که وضعیت قرمز هست و هر لحظه امکان دارد که بیت امام را بمباران کنند. یک بار دیگر مجددا هواپیماهای دشمن بر فراز منطقه جماران به پرواز درآمده بودند. صدای تیراندازی و حرکت هواپیماهای جنگی به حدی بود که ساختمان منزل امام میلرزید. ولیکن امام در حیاط بدون هیچ ترس و واهمهای قدم میزدند و در کمال آرامش گاهی هم به آسمان نگاه میکردند. در همان ایام پناهگاهی را برای امام تهیه کرده بودند تا در چنین مواقعی به آنجا بروند ولیکن امام رفتن به پناهگاه را قبول نکرد و تا آخر عمر یکبار هم به آنجا نرفت.
امام به جهت ناراحتی قلبی که داشتند بر روی سینهشان مانیتوری نصب شده بود که نوسانات قلبی امام را نشان میداد. من از پرستاری که روز حمله هواپیماها شیفتش بود پرسیدم آیا موقع حمله هوایی آن روز تغییر در ضربان قلب امام ایجاد شده بود؟ پرستار پاسخ داد اصلا هیچ تغییری صورت نگرفته بود و همه چیز کاملا عادی بود. انگار که چنین حرکتی انجام نشده بود.
*** وقتی قلب امام میلرزید ***
همین امام که در این مواقع در آرامش کامل بودند، گاهی اوقات که توهینی نسبت به حضرت زهرا(س) و خاندان آل الله میشنیدند به شدت عصبانی میشدند. پرستاران نقل میکردند وقتی خانوادههای شهدا به دیدار امام میآمدند و از امام طلب شفاعت میکردند و یا رزمنده مجروحی به دیدار امام میآمد و به ایشان میگفت دعا کنید این دفعه که به جبهه رفتم شهید شوم و وضعیت قلب امام از حالت عادی خارج میشد. امام از این طلب شفاعت خانوادههای شهدا و رزمندگان ناراحت میشدند.
یکی از همراهان امام خمینی در پرواز پاریس به تهران سال ۵۷ نقل میکرد که وقتی من دست امام را گرفتم تا ایشان از پلههای هواپیما پایین بیاید دستهایم به شدت میلرزید ولیکن امام در آرامش کامل بود و اصلا استرسی نداشتند و بدن اینکه تأملی کند خیلی سریع و مستحکم قدم برمیداشتند و از هواپیما پایین آمدند.
امام همیشه با خضوع وخشوع خاصی عبادت میکردند. در حال قدم زدن همیشه ذکر میگفتند. در مواقعی هم که در بیمارستان بودند نماز خواندن و قرائت قرآنشان ترک نمیشد و در سر وقت مخصوص خود انجام میداند. معمولا در ماه مبارک رمضان سه بار قرآن را ختم میکردند. امام خیلی به مسائل معنوی توجه زیادی داشتند و سرگرم امور دنیایی نبودند.
*** نصیحت امام به سید حسن خمینی در دوران کودکی ***
سید حسن خمینی حدود ۱۰ ساله بودند که خدمت امام میروند و به ایشان میگویند که من را نصیحت کنید. امام در پاسخ فرموده بودند: من شما را سه نصیحت میکنم اگر انجام دهید خیر دنیا و آخرت شامل حالتان میشود. اول اینکه نمازتان را اول وقت بخوانید من هر چه دارم از نماز اول وقت دارم. دوم درستان را خوب بخوانید در آینده کشور و اسلام به افراد باسواد احتیاج دارد. سوم اینکه بازی کنید (ورزش کنید) تا جسم و تنتان سالم بماند.
*** پرهیز امام از اسراف ***
امام خمینی به شدت مخالف اسراف بودند و این امر را هم به اهل منزل و هم به کارکنان دفتر تأکید میکردند. یکی از خدمتکاران دفتر به نام سید مرتضی یک روز یک کیلو سبزی برای منزل امام خریداری کرده بودند. وقتی که سید مرتضی سبزیها را میخواست به داخل خانه امام تحویل دهد امام او را میبیند و میگوید چرا انقدر سبزی خریدهای؟ سید مرتضی میگوید آقا این یک کیلو سبزی هست. امام میگوید ما دو نفر آدم هستیم، نیم کیلو سبزی برای ما کافی است. نیم کیلو دیگر را بروید پس بدهید.
سید مرتضی نیم کیلو سبزی دیگر را میبرد دفتر و ماجرا را شرح میدهد. اعضای دفتر میگویند خب ما اینجا سبزی احتیاج داریم و مصرف میکنیم. هزینه باقیمانده سبزی را از حساب دفتر پرداخت کردند. حساب منزل امام با حساب دفتر جدا بود. امام معمولا هر چند روز یکبار مخارج دفتر و منزلشان را بررسی میکردند و اگر هزینه اضافی شده بود سریعا برخورد میکردند. امام خریدهای منزلشان را بررسی میکردند و اگر موردی خلاف خواسته ایشان خریداری میشد فوری حاجاحمد آقا را صدا میکردند و از ایشان توضیح میخواستند که چرا زیادتر خرید کردند.
*** نظارت امام بر مخارج دفتر و منزل ***
معمولا خریدهای منزل و دفتر را ما انجام میدادیم. خاطرم هست یک روز دو کیلو گوجه برای یکی از صبیههای امام خریده بودیم. در لیست هزینهها نوشتیم دوکیلو گوجه فلان تومان و نام دختر امام را هم نوشته بودیم. امام وقتی لیست مخارج را دیدند گفتند هزینه این قلم را از خودشان بگیرید .
حقوق طلبگی من کفاف زندگی خودم را میدهد و از بیتالمال هم نباید خرج زندگی من و اطرافیان بشود. یک روز دیگر ماشین ایشان خراب شده بود و ما یک قطعهای را خریدیم در لیست هزینهها نوشتیم. امام وقتی لیست را دیدند گفتند این هزینه مشخص شود که برای چه موردی بوده است. امام تاکید زیادی داشتند که اسراف نشود.
خاطره دیگری که در این زمینه به یاد دارم مربوط به تعمیر شیر آب منزل امام میشود. شیر آب منزل امام چکه میکرد. مسئول تأسیسات شیر را عوض کرده بود و یک شیر آب نو نصب کرده بود. امام وقتی دیده بودند که شیر آب تعویض شده است بسیار ناراحت شده بودند و از آنجا که با مسائل فنی منزل آشنایی داشتند گفته بودند که چرا شیر نو نصب کردهاید شیر آب قبلی مشکلی نداشت فقط باید واشر آن را عوض میکردید احتیاجی به تعویض شیر نبود. نهایتا فرد تأسیساتی را وادار کردند تا همان کار را انجام دهند.
آیا به امام توصیه شده بود که منزلشان را عوض کنند؟
حسین سلیمانی: همان اوایلی که امام در بیمارستانی در دربند بودند آیتالله امام جمارانی اعلام کرده بودند که ما منزلی در روستایمان در جماران داریم ، امام بیایند در آنجا مستقر شوند. به امام پیشنهاد آقای امام جمارانی اطلاع داده بودند و امام هم آن منطقه را نمیشناخت، به حاج احمد آقا گفتند بروید شرایط منزل پیشنهادی را بررسی کنید اگر آنجا اعیانی و یا شبیه کاخ هست من آنجا مستقر نمیشوم. حاج احمد شرایط منزل را بررسی میکنند و به امام میگویند که این خانه جزء منازل قدیمی منطقه هست.
دو تا خانه وجود دارد یکی متعلق به آقای امام جمارانی هست و دیگری هم متعلق به خواهر ایشان است. امام فرمودند منازل را اجاره کنید و قرار داد ببنید، اجاره منزل شخصی من از اموال من پرداخت شود واجاره دفتر هم از حساب دفتر پرداخت شود. امام با این شرایط قبول کردند. ما خودمان در آنجا حضور داشتیم و به هم اندرونی منزل امام و هم در دفتر تردد داشتیم. خانه ما منزلی قدیمی و کوچکی بود. مجموع مساحت دفتر و منزل امام حدود ۱۶۰ متر بود. امام تأکید کرده بودند که اگر بنّایی و تعمیراتی قرار هست انجام دهید حتما به مالک خانه اطلاع دهید و با کسب اجازه از ایشان تغییرات را انجام دهید.
این حساسیت را امام نسبت به فرزندان و اقوام خود هم داشتند که از منازل آنچنانی استفاده نکنند؟
حسین سلیمانی: بله. امام مرتبا بر اعمال و رفتار نزدیکان و خانوادهشان نظارت میکردند. مرحوم حاج احمد منزلی را کنار منزل امام اجاره کرده بودند و اجاره را هم خود حاج احمد پرداخت میکرد. سه تا از دختران حضرت امام هم منازلی را در نزدیکی بیت امام اجاره کرده بودند که بعدها با فروش منازلشان در قم این خانهها را خریداری کردند این منازل بسیار ساده بود. امام با همه فرزندانشان شرط کرده بودند که جوری زندگی کنید که با حرفهای من یکسان باشد و طوری برخورد نکنید که میان حرف و عمل من اختلاف وجود داشته باشد.
***حساسیت امام نسبت به نزدیکان در سوء استفاده از جایگاه ایشان***
امام تأکید خاصی به عدم ورود نزدیکانش به صحنههای سیاسی داشتند و حضورشان در مناصب سیاسی را منع میکردند و معتقد بودند اگر هم میخواهند در جایی استخدام شوند همانند مردم عادی ثبتنام کنند و آزمون دهند. امام هیچ توصیهای برای نزدیکان خود به مسئولین نمیکردند. اگر موردی هم از سوءاستفاده نزدیکانش را ملاحظه میکردند به شدت با آن برخورد میکردند.
مورد خاصی را دیده بودید که از نزدیکان امام بخواهد از موقعیت ایشان برای کسب مقاصد سیاسی استفاده کند؟
حسین سلیمانی: مورد خاصی را ندیدم . بنیصدر با اهدافی که داشت حاج احمدآقا را برای نخست وزیری معرفی کرد. امام مخالفت کردند و گفتند که احمد مسئولیتهای دولتی را بر عهده نمیگیرد و فقط در دفتر خدمت میکند.
امام خمینی در مقطعی به نوهشان سید حسین خمینی تذکری جدی میدهند شما از این ماجرا اطلاع دارید؟
حسین سلیمانی: سید حسین خمینی مخالفتهایی را نسبت به مسیر انقلاب داشتند. امام به ایشان اعلام کرد که اگر شما بخواهید از مسیر اسلام خارج شوید اولین کسی که حکم ارتداد شما را امضا میکند من هستم. حتی ایشان را در مشهد دستگیر کرده بودند و به اطلاع امام رسانده بودند و امام هیچگونه مخالفتی نکرده بودند. اطراف سید حسین را بعضی افراد نامناسب گرفته بودند که متأسفانه منتج به زاویهگیری ایشان با انقلاب گردیده بود.
سید حسین در مدتی که امام در جماران بودند از قم به تهران و به دیدار امام میآامدند و ساعاتی هم در کنار امام حضور داشتند. در برخی از سفرهایی که مرحوم حاج احمدآقا به نمایندگی از امام به شهرهای مختلف داشتند آقا سید حسین هم در کنار ما حضور داشت. اما امام سید حسین را از دخالت در امور دفتر و کشور منع کرده بودند. سید حسین تقریبا ماهی یکبار میآمدند به پدربزرگ و مادر بزرگ سر میزدند.
شما اشاره به دیدارهای خصوصی و عمومی امام اشاره کردید اگر از دیدارهای امام با آیتالله خامنهای خاطراتی دارید به صورت گذرا توضیح دهید؟
حسین سلیمانی: آیتالله العظمی امام خامنهای در دورانی که امامجمعه و رییسجمهور بودند علاوه بر دیدارهای مناسبتی مسئولین بارها با امام خمینی دیدارهای خصوصی داشتند. حاج احمد آقا به ما گفته بود: امام فرموده هر وقت آقای خامنهای خواستند بیایند اینجا سختگیری انجام ندهید و مزاحمت برای ایشان ایجاد نکنید. در جماران یک درب مخصوص تردد نیروهای حفاظت و خانواده امام بود. این درب مخفی بود. ما هماهنگ کرده بودیم آقای خامنهای از این درب وارد شوند و ماشینشان را تا کنار منزل امام بیاورند و بعد از آنجا ایشان را به سمت اندرونی منزل امام و یا همان حسینیه هدایت میکردیم. آقای خامنهای هر زمان که اعلام میکردند از جانب امام پذیرفته میشد و هیچگونه مخالفتی از جانب آقا سید احمد و امام نمیشد.
در مناسبتهای مذهبی مانند اعیاد قربان، غدیر و نیمه شعبان مسئولین با امام دیدار میکردند قبل از این دیدار سران نظام به صورت خصوصی با امام ملاقات و گفتگو میکردند. یکی از مواقعی که امام بشاش میشدند دیدار با آقای خامنهای بود. امام همیشه هنگام ورود آقای خامنهای مقید به ایستادن در استقبال از ایشان بودند. آقای خامنهای نمیگداشتند که امام از جا بلند شوند و از امام خواهش و تمنا میکردند که بلند نشوند. من ملاقات امام با مراجع را دیده بودم ولی امام علاقهشان نسبت به آقای خامنهای به گونه دیگری بود. امام با رفتارشان میفهماندند که شخصیت آیتالله خامنهای نزد ایشان چقدر ارزشمند است. امام بارها به سید احمد آقا سفارش کرده بودند که از آیت الله خامنهای حفاظت کامل شود، گویی امام دلهره رهبری آینده را داشتند.
در رابطه با عزل آیتالله منتظری خاطرهای از امام راحل دارید؟
حسین سلیمانی: در اواخر عمر امام و زمان ماجرای مهدی هاشمی بود که آقای منتظری به دیدار امام آمدند. همانطور که گفتم مانیتوری روی سینه امام نصب شده بود که حالت قلب ایشان را نشان میداد یکی از زمانهایی که امام قلبشان دچار نوسان شدید شده بود هنگام همین دیدار آقای منتظری بود. ما آن زمان در آنجا حضور داشتیم و از پشت درب شیشهای حیاط صحنه گفتگو را ملاحظه میکردیم. امام سرشان را پایین انداخته بودند و صحبتهای آقای منتظری را گوش میدادند. آقای منتظری با لحن بد و با صدای بلند با امام صحبت میکردند. مواقعی هم که امام میخواستند پاسخی بدهند آقای منتظری اجازه صحبت به امام را نمیدادند و ناراحتیهای خودشان را با صدای بلند بیان میکردند و امام متواضعانه گوش میدادند. چند کلامی هم که امام صحبت کردند ایشان اصلا قبول نکردند و یا به نوعی گوش ندادند. در نهایت با بیاحترامی جلسه را ترک کرد. آقای منتظری یک از شخصیتهایی بود که واقعا به امام جفا کردند.
*** ماجرای نگارش رنجنامه سید احمد آقا ***
پرونده مهدی هاشمی را آقای ریشهری وزیر اطلاعات وقت خدمت امام آورده بودند تا امام مطالعه کنند. امام پرونده را خواسته بودند و با دقت پرونده و اعترافات سید مهدی هاشمی را ملاحظه کردند. موضعگیریهای امام در ماجرای مهدی هاشمی با دقت و پس از مطالعه تمام اعترافات و جنایات آنها بود. در همین ایام سید احمد آقا منزلی را به مدت دو هفته در یکی از شهرهای شمالی اجاره کردند و رنجنامه را نوشتند. پرونده مهدی هاشمی که پرونده قطوری هم بود را با خود به شمال بردیم و سید احمد در آنجا یکی هفتهای را صرف مطالعه آن نمود ، پس از مطالع دقیق پرونده شروع به نگارش رنجنامه کرد. بعد از اتمام نگارش رنجنامه امام آن را مطالعه کردند و گوشههایی از آن را هم اصلاح کردند. آن رنجنامه را حاج احمد به من دادند و گفتند که این را به دست خود آقای منتظری برسان و اگر یکی از اطرافیانشان خواست آن را بگیرد به آن تحویل ندهید. من هم رفتم قم و رنجنامه را به دست خود آقای منتظری رساندم. باز هم تکرار میکنم یکی از لحظاتی که قلب امام به درد آمد همان ملاقات آقای منتظری با امام بود. تمام افرادی که از داخل حیاط ملاقات آن روز را مشاهده میکردند بسیار ناراحت شدند و گفتند که این رفتار آقای منتظری اصلا در شأن استاد و شاگرد و قائممقام رهبری با رهبر نبود. امام پیش از آن که آقای منتظری به این وضعیت دچار شود بارها به ایشان تذکر داده بود و اصلا دوست نداشتند که وضعیت آقای منتظری اینگونه شود. آقای منتظری نصایح امام را گوش نداند.
آیا موارد دیگری هم شما شاهد بودید که اینگونه امام را هتک حرمت نمایند؟
حسین سلیمانی: نه اصلا کسی چنین هتک حرمتی به امام نکرده بود. من دیدارهای مراجع تقلید با امام را دیده بودم. وقتی ارادت دوطرفه مراجع با امام را با دیدار آقای منتظری مقایسه میکنیم آدم واقعا شرم میکند.
آقای اراکی که بعد از امام مرجعیت را قبول کردند به دیدار امام آمدند. امام سفارش کره بودند که هر وقت آقای اراکی آمدند به من اطلاع دهید تا حاضر شده باشم و بیرون از اتاق به استقبال ایشان بیایم. وقتی آقای اراکی وارد محوطه حسینیه جماران شدند حاج احمد آقا به امام اطلاع دادند و امام بلند شدند به ایوان بیرونی رفتند و از آقای اراکی استقبال کردند. این دو عالم همدیگر را در آغوش گرفتند. آقای اراکی اظهار شرمندگی کردند که چرا امام بیرون از منزل به استقبالشان آمدهاند. آیتالله اراکی امام را در آغوش گرفتند و ایشان را با لفظ یابن رسولالله خطاب میکردند. مراجع همه در دیدار با امام همواره تواضع میکردند.
از روزهای ارتحال حضرت امام خاطراتی را بفرمایید.
حسین سلیمانی: وقتی امام راحل دار فانی را وداع گفتند حاج سید احمدآقا با بیت آیتالله گلپایگانی تماس گرفتند و با فرزند ایشان آقا سید جواد صحبت کردند و از آیتالله گلپایگانی برای اقامه نماز بر پیکر امام دعوت کردند. فرزند آقای گلپایگانی اعلام کردند که با حاج آقا صحبت میکنم و اطلاع میدهم. آیتالله گلپایگانی هم بدون درنگ قبول کردند. حاج احمد به بیت آقای گلپایگانی اعلام کردند که ماشین شخص امام را به قم میفرستند تا آیتالله گلپایگانی با آن به تهران بیایند. من خودرو امام را به قم بردم و به منزل آیتالله گلپایگانی رفتم. همراه با آیتالله گلپایگانی، داماد ایشان آیتالله صافی و فرزندشان سید جواد به تهران آمدند. آیتالله گلپایگانی در طول مسیر همواره ناراحت و چشمانش اشکآلود بود. ایشان عمامه از سر برداشته بودند عزاداری میکردند و این جملات را میگفتند: «این مرد اسلام را زنده کرد. این مرد اسلام را به رخ جهانیان کشانید. ایشان خیلی برای اسلام وکشور زحمت کشیدند»
وقتی پیکر امام را به سمت مصلی میبردیم هرچه به مصلی نزدیک میشدیم، تراکم جمعیت بیشتر میشد. مردم از مسافتهای طولانی از چهار سمت شهر سیاهپوش خود را به سمت مصلی میرساندند. ما به سختی توانستیم پیکر امام را به مقصد مورد نظر برسانیم. پیکر امام را در خودروی هایس گذاشته بودیم ولی مردم اطلاع نداشتند. من به همراه آقایان رسولی محلاتی، توسلی ، شیخ حسن صانعی، سید حسن و انصاری پیکر امام را به مصلی انتقال دادیم. در طول مسیر پرده خودرو را که کنار میزدم مردم سیاهپوش با چهرههای خاکآلود و چشمان اشکبار را میدیدم. میلیونها انسان امام را از مصلی تا بهشت زهرا بدرقه کردند.
***حالات عرفانی امام در روزهای آخر عمر شریفشان***
امام در ایامی که در بیمارستان بستری بودند همان اعمالی را انجام میدادند که در بیرون از بیمارستان انجام میدادند. نمازهایشان اول وقت بود . قرائت قرآن امام ترک نمیشد و نوافلشان را هم مرتب میخواندند یک از لحظه از عبادت غافل نبودند. در ایامی که امام از دید ما در حالت اغما و نزدیک به وفاتشان بود آقای انصاری میآمدند وقت نماز را اعلام میکردند امام با آن وضعیت واکنش نشان میدادند. دکترها میگفتند اصلا همچنین چیزی بیسابقه هست. نماز خواندن برای امام خیلی ارزشمند بود. بعضی از شبها که شیفت من بود با توجه به کسالتی که امام داشتند در جماران نزدیک ایشان میخوابیدم تا اگر مشکلی برای ایشان پیش آمد سریع مطلع شویم. در همان ایام میدیدم که امام نیمه شب برای نماز شب بیدار میشدند. همین رویه را امام در اواخر عمرشان نیز ادامه میدادند. خلوص نیتی که امام داشتند ایشان را به اینجا رساند.
امام در سال ۶۴ به دلیل کسالتی که داشتند در بیمارستان بستری شدند . آن ایام همزمان با ماه رمضان بود. ما هر وقت به بیمارستان میرفتیم طبق روال نمازهای یومیه را پشت سر ایشان به جماعت میخواندیم . امام هنگام نماز مغرب و عشا به دلیل اینکه ما روزهدار بودیم نمازشان را سریعتر از قبل میخواندند تا رعایت حال ما را کرده باشند.
***گفتگوی سیداحمد خمینی و آیتالله خامنهای پس از رحلت امام***
یک ساعت پس از فوت امام بود که سید احمد آقا من را صدا کردند و گفتند: به سران قوا بگویید سریعا خودشان را به اینجا برسانند. من هم با آقایان خامنهای، هاشمی و اردبیلی تماس گرفتم و ماجرا را اطلاع دادم. جلسهای خصوصی با حضور سران قوا و سید احمد آقا برگزار شد. من هم به واسطه اطمینانی که سید احمد به من داشت در آن اتاق حضور داشتم. حاج احمد آقا خطاب به آقای خامنهای گفتند: شما چندین بار شنیدید که امام فرمودند بعد از ایشان شما باید رهبری را بر عهده بگیرید و توانایی رهبری را دارید و آقای هاشمی هم شاهد حرف من هستند. ما نمیتوانیم انقلابمان را به دست نااهلان بسپاریم. آقای خامنهای ناراحت شدند و گفتند این حرف را دیگر تکرار نکنید من این مسئولیت را قبول نمیکنم.
***ولایتمداری سید احمد خمینی***
بعد از وفات امام مرحوم سید احمد آقا بارها به تبعیت از آقای خامنهای تأکید میکردند. در مسیر مرقد امام که بودیم حاج احمد گفت: آقای خامنهای مانند امام هستند اگر امروز به من بگوید که خانم من بر من حرام هست حکم ایشان را باید اجرا کنم برای من و پیروی از ایشان بر من واجب هست. من آقای خامنهای را ولیفقیه میدانم همانطور که امام ولی من بود و هر حکمی که میداد اطاعت از آن بر من واجب بود. سید احمد به دوستانشان و خانوداهشان هم میگفت که اطاعت از آقای خامنهای بر همه ما واجب است. ارادت قلبی به آقای خامنهای داشتند. سید احمد در جلسات خصوصی به دوستانشان میگفت: کملطفی به آقای خامنهای کملطفی به امام هست. ایشان پشتیبانی مستحکمی برای مقام معظم رهبری بودند و سفارش میکردند که حرف آقای خامنهای نباید بر روی زمین بیافتد و به دوستانشان میگفتند ایشان را کمک کنید. حیف که متأسفانه عمرشان بیش از این کفاف نداد. آقای خامنهای بارها این جمله را گفته بودند که حاج احمد آقا امین واقعی امام بودند و اگر حرفی میزدند حرف امام بود.
حاج آقا اگر نکته پایانی دارید بیان کنید.
حسین سلیمانی: غم فراق امام برای ما خیلی سخت بود و اندوه جانسوز بر دل ما گذاشت. انتخاب شایسته آیتالله العظمی خامنهای به رهبری جامعه اسلامی داغ ما را سبک کرد. ایشان الحق والانصاف راه امام را به نحو احسن ادامه دادند.
دسته بندیاجتماعيمنبع: شریان
کلیدواژه: آیت الله گلپایگانی آیت الله خامنه ای آقای خامنه ای دیدار امام حسین سلیمانی حاج احمد آقا پیکر امام سید احمد آقا آقای منتظری آقای اراکی امام خمینی مهدی هاشمی کم لطفی منزل امام برای امام کیلو سبزی حضرت امام سید مرتضی سید حسین قلب امام امام هم شیر آب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۱۶۶۲۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مطهری امام
دوازدهم اردیبهشت 1358 ش درحالی که تنها دو_ سه ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می گذشت ، یکی از تلخ ترین و خسارت بار ترین حوادث نا گوار برای رهبر انقلاب وآینده نظام جمهوری اسلامی به دست اشقیای از جنس خوارج رقم خورد و «متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام » حضرت آیت الله مرتضی مطهری (أعلی الله مقامه ) با تیر جهالت و عداوت به شهادت رسید .
مقامی که برای آن عالم ربانی غایت آمال بوده ولی برای رهبر واستاد بزرگ او مصیبتی بسیار سنگین و برای ایران و نظام نوپای آن خسارتی غیر قابل جبران بوده است.
درباره شخصیت ذو ابعاد و جان پاک و افکار و اندیشه متقن و روشنگر استاد شهید بسیار گفته شده و نوشته شده و البته همچنان جامعه و جوانان و همگان نیازمند اندیشه زلال اسلامی او می باشند . اما در این مجال و مقال به نسبت و ارتباط و ارادت و علاقه و اعتماد آن اسلام شناس بزرگ و امام خمینی پرداخته می شود.
استاد شهید سیزدهم بهمن 1298ش متولد شده و در دامن مادر و پدری مؤمن و پاک سرشت و اهل عبادت و خدمت بالید. او در سنین کودکی به مکتب خانه رفت و مراحل اولیه آموزش را آغاز کرد و در حدود سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و حدود دو سال در آن محیط تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت .
وضعیت حوزه های علمیه در آن دوران گرفتار دیکتاتوری مذهب ستیز رضا خانی بود و سرو سامان مناسبه نداشت و به همین خاطر مرتضای جوان و تشنه ی معارف و حقایق به فریمان برگشتو حدود دو سال با بهره گیری از کتابخانه پدر به تأمل و تفکر واندوختن اطلاعات مذهبی و به ویژه مطالعه تاریخ اسلام اشتغال داشت.
«اغلب کتاب دستش بود و فقط مطالعه می کرد. بعد ها در قم می گفت من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم» (پاره ای از خورشید،صفحه76)
در همان دوران سخت و سیاه که ترکیب دیکتاتوری رضا خان و تحولات سلطه جویانه و زیاده خواهانه جهانی ، جنگ جهانی دوم را رقم زد و ایران به اشتغال متجاوزین در آمد و ملت ایران نمی دانست از فرار شاه ظالم خوشحال باشد و یا از اشغال کشور و قحطی عمومی ناراحت باشد؛ مرتضای جوان در جستجوی دست یابی یا بی گوهری بود که فطرت او بدان سو هدایتش می کرد. یکای از برادران استاد می گوید:« ایشان شش- هفت ماه بعد از فوت مرحوم آیت الله حائری به قم رفت .» (همان، صفحه 76 )
رحلت آیت الله حائری دهم بهمن 1315 بوده و با این حساب آیت الله مطهری در پاییز 1316 به همرا دایی خود مرحوم شیخ علی روانه قم شد و از اینجا بود که عنصر کلیدی اساتید و مربیان بزرگ در شکل دهی به شخصیت این جوان جویای حقیقت و طالب کمال و سعادت به ایفای نقش پرداخت .
سه عنصر والدین - ژنتیک، معلمان و مربیان و محیط که سازنده شخصیت آدمی هستند، برای استاد مطهری به بهترین نحو مهیا گردید و او از پدر و مادری مؤمن و وارسته برخوردار بود که همانها محیطی ایمانی و معنوی برای زندگی این کودک و نوجوان فراهم کردند و به رغم نامناسب بودن محیط عمومی کشور، محیط خانه وخانواده برای مرتضای جویای حقیقت مطلوب و سازنده بود تا اینکه «هجرت» سازنده او به قم رقم خورد و او از پاییز 1316 تا پاییز 1331 به مدت پانزده سال مراحل تحصیل و تهذیب را سپری کرد و از برترین و بهترین الهی مردان در طبقه اساتید کسب فیض کرد. وی گرچه از بزرگانی چون آیت الله حجت و آیت الله محقق داماد هم استفاده علمی کرده است ؛ ولی اثر گذاران اصلی بر شخصیت علمی و معنوی استاد شهید مطهری حضرات آیات: بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی بوده اند.
آوازه فقاهت آیت الله بروجردی چنان انتشار یافته بود که بعضی از جویندگان فقاهت از حوزه علمیه قم به بروجرد و محضر آن فقیه محقق می رفتند که یکی از آنها استاد مطهری بود که تابستان 1322 از قم به بروجرد رفت و تحصیلات حوزه علمیه قم را به تحصیل در بروجرد بدل کرد، چنانچه پس از هجرت آیت الله بروجردی به قم از سال 1323تا سال 1331 که در قم اقامت داشته در درس های فقه و اصول آن استاد شاگرد پرور شرکت می کرد و از برجستگان محضر آن فقیه بزرگ بوده است .
استاد مطهری گرچه به صورت رسمی از سال 1329تا1331 و تنها فلسفه مشاء - بخشی از الهیات شفاء بوعلی – را در کلاس درس علامه طباطبائی شاگردی کرد و در جلسات مخصوص «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حضور می یافت ، ولی از همان زمان تا پایان عمر خود ارتباط علمی با ایشان و بهره گیری از محضرشان داشت شرح و تبیین کتاب اثر گذار اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز بهره گیری از تفسیر عظیم المیزان در بیانات و تألیفات ایشان مشهود است.
آشنائی و ارتباط و ارادت طرفینی او با آیت الله میرزا علی آقا شیرازی هم اتفاق غریبی است . او خود می نویسد :
« تابستان سال 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم . تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با «نهج البلاغه» آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکی وارد «نهج البلاغه» کرد... از آن پس چهرۀ « نهج البلاغه» در نظرم عوض شد ، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد. گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم ... به خود جرئت می دهم و می گویم او به حقیقت « عالم ربانی» بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب .
فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت... او با « نهج البلاغه» می زیست،با «نهج البلاغه» تنفس می کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این می تپید ... راستی مرد حق و حقیقت بود.» (سیری در نهج البلاغه، صفحه12-7).
اما استاد شهید آیت الله مطهری که باید کل دوران تحصیلات بسیار مؤفق و با برکت او را در حوزه علمیه مشهد و قم بیست سال دانست، طولانی ترین مدت شاگردی و نیز تنوّع دروسی که استفاده کرده بود، شاگردی در محضر امام خمینی بوده است. او که از همان مشهد شیفته حکمت الهی و حکمای ربانی شده بود، آغاز آشنایی و ارتباط خود با حضرت امام را چنین روایت کرده است :
«پس از مهاجرت به قم، گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم . فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد .
اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.
بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.
بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از اسناد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم . راستی که او «روح قدس الهی » بود.» (علل گرایش به ما دیگری،صفحه9-8).
متفکر شهید در طول این دوازده سالی که گفته، درس های اخلاق که توصیفش نمود و حکمت متعالیه و اصول فقه و فقه را از محضر این اسناد الهی تحصیل کرد و علاوه بر تسلط و تخصّص فوق العاده در این رشته های اصلی علوم اسلامی، جان و روح خود را صیقل داده و همانند این اساتید بزرگ و سازنده خود، بی مبالغه از علمای ربانی گردید و با همین سرمایه علم و دانش والا و روح و جان تهذیب شد،مؤفق به آن همه خدمت فکری و تربیتی طی دهها سال وآثار ماندگار او همچنان منشأ روشنگری و هدایت می باشند.
درس اخلاق معروف حضرت امام از سال 1315تا سال1323 به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم مجمع مشتاقان کمال بوده و البته معلوم نیست شهید مطهری از چه سالی در آن درس حضور می یافته ولی شاید قید دوازده سال دلالت کند که از حدود سال 1318 یا 1319 این توفیق را داشته که یکی از شاگردان آن درس باشد واما درس دیگری که او از محضر امام خمینی فرا گرفته بود، حکمت متعالیه بوده است . اهل این رشته می دانند که طالبان فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه دو کتاب محوری را تحصیل می کنند؛ شرح منظومه ملا هادی سبزواری و اسفار صدر المتألهین.
استاد مطهری آخرین دوره تدریس شرح منظومه امام خمینی را درک کرد و در واقع خلاصه و عصاره حکمت متعالیه را بر محور این کتاب از ایشان که بیش از دو دهه استاد برجسته و شناخته شده حکمت صدرائی و عرفان نظری و عملی بوده، استفاده کرده است .
حضرت امام به موازات درس شرح منظومه و دروس دیگری که داشت، اسفار را نیز برای شاگردان سطح بالاتر تدریس می کرد و آیت الله مطهری و تعدادی از شاگردان درس شرح منظومه پس از اتمام آن کتاب از استاد اجازه گرفته و در درس اسفار شرکت کردند و کتاب نفس اسفار را از محضر او بهره بردند و به گفته هم مباحثه یازده ساله او مرحوم آیت الله منتظری دیگر بخش های اسفار را با توجه به آشنائی و تسلط بر حکمت متعالیه، مباحثه کردند و بدین صورت استاد حکمت صدرائی آنها تنها امام خمینی بوده است.
آنان همچنین در دهه بیست علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله بروجردی، از استاد فلسفه و اخلاق خود – امام خمینی – در خواست کردند درس اصولی برای آنها داشته باشد و به مدت هفت سال مباحث أمارات و و اصول علمیه دانش اصول را به صورت بسیار تحقیقی فرا گرفتند، درسی که هم استاد و هم شاگردان اصلی، آن را بسیار جدّی گرفته بودند و محصول آن درس هفت ساله به قلم امام دو جلد انوار الهدایه، یک جلد استصحاب و یک جلد تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید و نیزرساله لا ضرر شده است.
در درس فقه نیز مدت چند ماه مقداری از «کتاب الزکاه» را فرا گرفتند .
دوران دیگر از ارتباط و همراهی این استاد و شاگرد در آغاز نهضت امام خمینی بوده که منجر به دستگیری و زندانی شدن این دست پرورده حضرت امام شده بود،اما مهم تر اینکه این ثمره فاخر اساتید برجسته حوزه علمیه قم در دهه های سی،چهل و پنجاه در تهران و محیط دانشگاه و حلقه های فکری اهل فکر اسلامی، با قلم توانا و بیان رسای خود سخنگوی اسلام قرآن و نهج البلاغه کرده بود و در این عرصه علاوه بر محدودیت ها و مزاحمت های حکومت ضد اسلامی و دیکتاتوری، با «تحجر» و «التفاط» مواجه بود که به مثابه دو لبه یک قیچی آن اسلام شناس بزرگ را مورد آزار و اذیت و مزاحمت قرار می دادند .
عده ای با افکار متحجرانه و قیافه مقدس مآ بانه تحمل دیدن کتاب «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام » را نداشتند و حتی به شکوه پیش امام در نجف گفتند آقای مطهری با نوشتن کتاب «مسئله حجاب»موجب بی حجابی زنان شده است و از طرف دیگر اهل التقاط پندارها و یافته های خود را به نام اسلام عرضه می کردند که مقدمه کتاب « علل گرایش به ما دیگری» استاد شهید شکوه از این طیف است.
آیت الله مطهری در اوج غربت پدید آمده از این طیف ها و هجمه های آنان ، در سال 1356 نامه ای تاریخی به استاد و مربی خود می نویسد و در این نامه حتی لب به شکوه می گشاید :
« استاد و مقتدای بزرگوارم ! حوادث ناگوار پی در پی برای اسلام از یک طرف و روشن بینی ها و اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگواراز طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جدّی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم از خداوند متعال مسألت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشأن را برای همه مسلمانان مستدام بدارد... خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشیم .»(سیری در زندگانی استاد مطهری، ص219).
استاد شهید در این نامه از جریان های : مارکسیستی ، مجاهدین، مخالفین روحانیت جریان شریعتی نام برده و به معرفی آنها پرداخته و به رهبر خود می گوید:
« گروه های چهار گانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر ونظر وبیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند؛ شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است :
به گردا گرد خود چندان که بینم بلا انگشتری ومن نگینم
ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیاء دین هراسی به خود راه نخواهم داد.این مقدار بثّ شکوی را جز به مثل حضر تعالی که استاد عالیقدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروه ها هستم ... بار دیگر تکرار می کنم من جداً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه این گروه ها از او حساب می برند از میان برود اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود .»
به موازات افزایش دیکتاتوری رژیم پهلوی و وابسته تر شدنش به آمریکای سلطه گر، آگاهی های ملت ایران با رهبری امام خمینی ارتقاء یافت و موج انقلاب اسلامی آغاز گردید و توطئه شاه و صدام، حضرت امام را وادار به هجرتی سرنوشت ساز نمود و همان چهار ماه سرنوشت ساز اقامت ایشان در پاریس به مثابه شب قدر مبارزات ملت ایران، به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم دیکتاتوری و تأسیس نظام مردمی – اسلامی جمهوری اسلامی منجر شد. در مدت اقامت رهبر مبارزات در پاریس استاد مطهری جزء اولین شخصیت هایی بود که به دیدار و زیارت امام شتافت و او خود می گوید :
«من که قریب به دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه شد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صفحه 21)
در همین دوران استاد شهید با بیان رسا و تبیین های گویای خود به مثابه سخنگو و ترجمان فکر و اندیشه امام خمینی عمل می کرد و در تلاش شبانه روزی در کنار دوستان و همرزمان دیگر خود مانند شهیدان بهشتی و با هنر و مرحومان هاشمی رفسنجانی و مولوی اردبیلی در کنار چند تن از رجال مذهبی – سیاسی غیر روحانی هسته اولیه شورای انقلاب را طبق نظر و مأموریت امام خمینی شکل دادند و تظاهرات های عظیم میلیون ها تن از ملت را هدایت و مدیریت کردند و به خصوص او اندیشه پیشنهادی امام خمینی درباره نظام جایگزین نظام سلطنتی؛ یعنی «جمهوری اسلامی» را تشریح می کرد، به اینکه این نظام سیاسی جایگزین به معنای مدیریت و گزینش مدیران نظام جدید با رأی و نظر و انتخاب واقعی و نه نمایشی ملت ایران خواهد بود و در چنان نظامی احکام و موازین اسلام به مثابه « مواد» این «صورت» خواهد بود تا از ترکیب این دو به تباهی ها و عقب ماندگی ها و وابستگی ها خاتمه داده شود چرا که تحلیل عمیق خودشان از تحولات دوران معاصر ایران چنین بوده است :
« ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای کوچک و محدود، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با اینکه به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش ترین و با استعداد ترین ملل جهان است نتوانسته است در عرصه بین المللی استعداد های خود را بروز دهد .
در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد، ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای 1299که با کودتای 1332 تأکید شد بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد.» ( نامه ها و ناگفته ها، صفحه 199 )
به اعتقاد استاد متفکر، « اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می ماند ملت ایران امروز در ردیف مترقی ترین کشور های جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب مانده ترین کشور های جهان است .
اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مرد است.» (همان)
البته هدفی که آن استوانه و رکن فکری انقلاب اسلامی برای مبارزات در نظر داشت و جامعه ای را که انتظاری می کشید چنین بوده است :
« برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت وواقعی قضایی و اجتماعی و بدون دخالت و مزاحمت های رنگارنگ دستگاه های انتظامی .» (همان،صفحه 202).
در نگاه استاد شهید بُعد اسلامی جمهوری « با الهام از روحانیون طراز اول آشنا به مقتضیات زمان» قابل اجرا می باشد. دو وصف « طراز اول » و «آشنابه مقتضیات زمان» بسیار جای تأمل و تفکر دارد و باید دید آیا در این زمینه طبق این معیار ها عمل شده و یا عمل می شود و برترین عالمان دینی و آگاه ترین آنها به زمان و اقتضائات و نیاز های زمان و زمانه نقش دارند و یا تنزل سطح، تنها به مؤید ها میدان داده می شود ؟!
استاد شهید از حیث اقتصادی جامعه ساخته شده در جمهوری اسلامی را چنین جامعه ای می داند : « اجرای برنامه اقتصادی نوین بر اساس مبارزه صادقانه با فواصل طبقاتی و بالا ترین سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی کردن کشور با برنامه صحیح و جلوگیری از اسراف وتبذیر بودجه عمومی به عناوین مختلف.»(همان،صفحه203 )
باید پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی صادقانه ومنصفانه به کارنامه اقتصادی آن با چنین هدفی که ترسیم شده بود نمره داد که چه وضعیتی داریم و معاش ملت چه جایگاهی دارد؟!
استاد شهید در پایان این مکتوب خود که در سال 1357 نوشته بود تصریح می کند که :« بار دیگر تأکید می کنم که اجرای همه این خواسته ها فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود [ یعنی برچیده شدن حکومت استبدادی و بر قراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی تکامل انسانی و اجتماعی است] بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت سازی و اغفال نخواهد بود.» (همان)
این مطهری بود که داغ شهادت او امام خمینی را داغدار و گریان کرد و آن مربی بزرگ و مقتدای او آن گونه از او سخن گفته که برای هیچ یک از بزرگان بزرگوار دیگر نگفته است :
« ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم ؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .» (صحیفه امام، ج،ص؟ )
حضرت امام مطهری عزیز خود را چنین وصف می کند :
« مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود.»
و او از شخصیت هایی می داند که با فداکاری « در زندگی و پس از آن با جلوه خود نور افشا نمی کرده و می کنند.» و « با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها نور می افشانند.» چنین بود که امام او را «فرزند عزیز» و « پاره تن» خود می نامد و در اولین سالگرد شهادت او پیام می دهد، کاری که برای دیگر شهیدان و الاقدر تکرار نشد و نوشت :
« مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود .... من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.»(صحیفه امام ،ج،ص )؟
امام خمینی این متفکر بزرگ را « اسلام شناس عظیم الشأن » می نامد و همینجا است که باید از حوزه های علمیه و حکومت جمهوری اسلامی می پرسید که با تفکر و اندیشه والا و روشنگر این « اسلام شناس عظیم الشأن » در حوزه ها و ارکان حکومت چگونه برخوردی شده و می شود ؟!
آیا در این چهار دهه حوزه های علمیه سعی کردند محصولات آنها اسلام شناسانی از سنخ و جنس مطهری باشند یا وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده وپیش می رود ؟!
آیا در ارکان حکومت و بخش های مختلف تقنینی و اجرائی و قضائی و در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهش نظام جمهوری اسلامی دغدغه ها و اهدافی که آن مغز متفکر ترسیم کرده بود پیگیری می شود و یا اینکه افکار دیگری از سر غفلت و یا با اهدافی خاص جایگزین شده است؟!
آنچه در این مختصر آمده ترسیمی شتاب زده از شخصیتی بزرگ و اسلام شناسی عظیم الشأن بوده که اسلام را در مکتب اهل بیت با دو ویژگی و فصل مقوّم « عقلانیت » و « عدالت » شناخته بود و به همان صورت معرفی می کرد و تفکر شیعی در اندیشه استاد شهید مطهری حول دو عنصر « عقل » و «عدل» می چرخید و اینجاست که باید وضعیت و کارنامه نظام جمهوری اسلامی را با این دو معیار سنجید و آسیب شناسی کرد و انحرافات و اشتباهات را اصلاح کرد و تمام سعی و تلاش معطوف به این باشد که این ثمره مجاهدات و وعده های امام خمینی و بزرگانی چون استاد شهید مطهری واقعاً مایه افتخار و الگو قرار گرفتن باشد و مبادا که عبرت آیندگان گردیم.