روز ملی سینما و روز پرکشیدن عالیجناب تیپسازی در دوبله!
تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۰۹۰۷۴۲
روز ملی سینما یادِ حسین عرفانی صدای سحرآمیزِ دوبله افتادیم که آرزو میکرد جوانان با استعداد و عاشقِ سینما به سمتِ دوبله بیایند.
به گزارش مشرق، امروز سینمای ایران ۱۲۱ ساله شد؛ در حالی "روز ملی سینما" را جشن میگیریم که برخی از هنرمندان جایشان خالی است. دوبلورهایی که با حضورشان و صدایشان طنینانداز هنر و هنرمندی روی پرده نقرهای و بعضاً جعبه جادو شدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تیپسازیاش در سریال "مدیرکل" اوجِ هنرمندی حسین عرفانی را نشان میدهد. هنرمندی که از سال ۱۳۴۰ دوبله را آغاز کرد و از سال ۱۳۵۶ به عنوان مدیر دوبلاژ شناخته میشود. او همانند بسیاری از بزرگان دوبله، کار خودش را با تئاتر آغاز کرد و از سال ۱۳۳۵ خیلی جدّی وارد این عرصه شد.
حسین عرفانی پیش از ورود به عرصه دوبله با سینما و دوبلورها آشنا بود و در سن ۱۹ سالگی به علی کسمایی در استودیو مولن روژ معرفی شد. پس از مدتی نزد احمد رسولزاده رفت و در فیلم «پروفسور کمحافظه» به کار گویندگی پرداخت. احمد رسولزاده با دیدن تواناییهای وی او را به عنوان یکی از دوبلورهای خوب آینده برشمرد. پس از کار در استودیو مولن روژ به استودیو شهاب رفت. در سالهای بعد با مدیران دوبلاژ بسیاری از جمله عطاءا.. کاملی آشنا شد و در نخستین نقش اول خود به جای اورسن ولز صحبت کرد.
از خصوصیات این گوینده دامنه صدایی مردانه منحصر به فرد، نیرومند (بَم)، گسترده و انعطافپذیر او بود که توانایی بسیاری در تیپسازی داشت.
عرفانی بیش از پنج دهه به گویندگی پرداخت. پرکار و پر انرژی بود و متنوع کار میکرد به طوری که وزنهای در دوبله ایران محسوب میشد. عرفانی یک نقش اول گوی برجسته در تاریخ دوبله ایران بود، انتخابی مناسب برای گویندگی به جای شخصیتهای سرشناس نقش اول مرد؛ فیلمهای پرآوازه که به خاطر تیپگویی و صدای گسترده در سایر نقشها نیز موفق عمل میکرد.
در سال 1353 با خریداری فیلمهای بوگارت توسط تلویزیون حسین عرفانی توسط لطیفپور و مهرآسا برای گویندگی به جای بوگارت انتخاب شد. صدای خشن و مقتدر حسین عرفانی و لحن سریع گفتار وی بهخوبی القا کننده ویژگیهای شخصیتی این بازیگر بود. مشابه چنین تیپی را عرفانی در چند فیلم با بازی سرژیو نیکولائسکو اجرا کرد که این نقش (کمیسر مولدوان) نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت.
گویندگی عرفانی به جای ستارگانی چون هامفری بوگارت (در فیلمهای شاهین مالت و کازابلانکا) و مردان میانسالی مانند کلارک گیبل (در بربادرفته)، ویلیام هولدن (شبکه)، مارلون براندو (شورش در کشتی بونتی) و فرانسیس سولیوان/آقای جاگرز (آرزوهای بزرگ)، یادآور دوران درخشان دوبله در ایران است. گویندگی به جای هفت نقش با بازی دیتر هالروردن در فیلم کمیک "دیدی" و ارثیه فامیلی کاری استثنایی در دوبله ایران محسوب میشود.
از آنجا که وی مجموعه فیلمهای آرنولد شوارتزنگر را دوبله کرده بود به عنوان گوینده ثابت نقشهای وی نیز شناخته شد. وی همچنین به جای بازیگرانی همچون ساموئل ال. جکسون و مورگان فریمن صحبت کرده بود.در بسیاری از کارهای به یاد ماندنی حسین عرفانی به عنوان گوینده نقش اول مرد (مانند دواین جانسون)، شهلا ناظریان همسرش گویندگی نقش اول زن را به عهده داشتهاست.
در روز ملی سینما، درباره بازیگری، کارگردانی و عواملِ مختلف صحبت میشود اما بیشترِ اوقات نقشِ مؤثر دوبله نادیده گرفته میشود. صداهای ماندگاری که یا از دنیا رفتهاند و یا به دلایلی ترجیح دادهاند که نباشند. عمدتاً اعتقاد دارند هرچه قدر کار میکنند و کارهای خوب و فاخر انجام میدهند نه کسی آنها را تشویق میکند و نه اصلاً اهمیتی به دوبله میدهند؛ گاهی دوبلورها به یک تجلیل و دعوت به تلویزیون هم راضیاند! یعنی بگذارند مردم با چهره، سابقه و کارنامه دوبلورها آشنا شوند؛ در واقع تلویزیون همانطور که به سلبریتیها و چند برنامه خاص، فیلمنامهنویس و تهیهکننده و حتی کارگردان خاص اهمیت میدهد، دوبلورها و صداهای ماندگار را فراموش نکند.
دوبلورهای درجه یکی که با صدایشان هنرمندان بزرگی را معرفی کردهاند. بسیاری معتقدند که این تأثیر به مراتب زیاد، راهگشا و موفق بوده اما در عمل هیچ یادی از این صداها نمیشود؛ امروز سالگردِ دوبلوری است که در آخرین گفتوگوی خود با خبرنگار تسنیم به این نکته اشاره کرد که "دوبلورها کمتر درنظر گرفته میشوند؛ همچون بسیاری از همکارانش که میگویند هیچکسی هیچدلداری یا دلسوزی ندارد."
«عرفانی» به عنوان دوبلور "آرنلود شوارتزنگر" شناخته میشود و قدیمیترها او را با صداهای مختلف سریال «مدیرکل» میشناسند؛ هنرمندی که در روزهای آخر عمرش هم دغدغه زنده ماندن دوبله و تداوم موفقیتهایش را داشت. صداپیشگی "همفری بوگارت" و یا صداپیشگی فیلمهای مطرح هالیوود همچون "سراسر شب"، "داشتن و نداشتن"، "گذرگاه تاریک"، "دست چپ خدا"، "کی لارگو"، "گنجهای سیرا مادره"... را در کارنامه خود دارد.
این صدای ماندگار به جای "شان کانری" در فیلمهای «هایلندر»، «اژدهادل» (قلب اژدها)، «صخره»، «یافتن فارستر»، «گذرگاه مارسی» و «هرچه سختتر باشی زمین میخوری» صحبت کرده و به عنوان دوبلور "آرنولد شوارتزنگر" هم شناخته میشود. او همچنین فیلمهای «انتقام منصفانه»، «روز ششم»، «داغ سرخ»، «ترمیناتور» (1، 2، 3، 5)، «نقشه فرار»، «سابوتاژ»، «آخرین ایستگاه»، «بیمصرفها» (1، 2، 3)، «پاککننده»، «غارتگر»، «تلفات جانبی»، «یادآوری مطلق»، «آخرین حرکت قهرمان»، «کماندو» را دوبله کرده است.
«حسین عرفانی» سابقه اجرا و بازیگری هم دارد؛ او در سریال «عالیجناب» که سال 1396 در شبکه نمایش خانگی منتشر شد، به ایفای نقش پرداخته است؛ "عرفانی" در فیلمهای «دیدی» که سالها قبل از تلویزیون ایران پخش میشد، صداپیشه نقش اصلی بود؛ او همچنین در سریال «لوک خوششانس» به جای جالی صداپیشگی کرده است؛ گویندگی به جای "هامفری بوگارت" در فیلم «شاهین مالت» و «کازابلانکا» و "کلارگ گیبل" در فیلم «بربادرفته» از نمونه کارهای شاخص و بیادماندنی وی به حساب میآید.
چقدر خوب است که در روز ملی سینما و سالگردِ «حسین عرفانی»، لحظاتی بر روی آخرین توصیههای این دوبلور پیشکسوت نسبت به چشمانداز و آینده دوبله کشور توجه و تأمل کنیم؛ آنجایی که گفت: "آرزو میکنم هر روز شاهد حضور جوانان با استعدادی باشم که با استعداد بالقوهشان و شکوه نگاه به روزشان، تحولی در دنیای صدای دوبله ایجاد کنند تا غنیمتهای موجود در دوبله برای همیشه ماندگار بماند."
مدیران مربوطه و تأثیرگذار در عرصه دوبله باید چشمشان به کلام و اندیشههای با تجربهها و اساتید این عرصه باشد؛ نگذارند به خاطر مشکلات مالی و کمتوجهی، از دنیای دوبله فاصله بگیرند و دوبله اصیل هم به ورطه فراموشی سپرده شود؛ حتماً به تعبیر بسیاری از دوبلورهای پیشکسوت، دوبله اصیل همان استفاده از فیلمهای با کیفیت و توجه به اصالتهای هنری در صداپیشگی آن است؛ از طرفی فضا برای جوانان با استعداد فراهم شود تا در کنار پیشکسوتان این عرصه به رشد و نمو برسند؛ اما جذب استعدادها از روی اصول باید انجام شود.
به تعبیر «تورج نصر» یکی از پیشکسوتان عرصه دوبله استعدادها در سایه سفارشها پنهان نشوند؛ او در این باره به گفت: متأسفانه عدهای بر سر کار میآیند که یا اینکاره نیستند یا اینکاره نمیشوند، چون سفارش شدند و نمیتوانند جایگزین بهترینها و ماندگارهای دوبله بشوند؛ البته انتظار هم نداریم کسی جایگزین صدای بزرگمردانی مثل «پرویز بهرام» «حسین عرفانی» «بهرام زند» و بسیاری از پیشکسوتان دیگر شود، اما میتوانیم نمونههای خوبی معرفی کنیم؛ این حداقل کاری است که میتوانند در عرصه ماندگاری و بقای قدرت دوبله این کشور انجام دهند.
میگویند درب دوبله به روی همه باز است تا جوانان و افراد مستعد بیایند، اما به قولِ دیگر پیشکسوتان دوبله جذب از روی اصول نباید فراموش شود که یک عده خاص فقط پایشان به دوبله باز شود، زیرا استعدادهایی هستند که حتی برخی اوقات در فضای مجازی صدایشان در فضای مجازی و دوبلههای اصطلاحاً زیرزمینی به گوشِ مخاطب میرسد؛ در صورتی که با آموزش و پرورش در دستگاهِ حرفهای و تخصصی دوبلاژ سیما برای آن صدا و آینده دوبله اتفاقات خوبی میافتد اگر یک مقداری مدیران مربوطه در جذب این صداها و دوبلورهای جدید، جامعتر فضا را ببینند.
دوبله در ایران همواره حرفی برای گفتن داشته و دارد؛ بههمینخاطر است که بسیاری از پیشکسوتان این عرصه با درگذشت صدایی ماندگار و هنرمند بزرگی افسوس میخورند، زیرا صداهای ماندگاری برای تلویزیون و سینما، آثار ارزشمندی را از خود بهجای گذاشتند، اما حالا نیستند و خاموش شدهاند.
جالب است که «حسین عرفانی» هم در روزهای پایانی عمرش اعتقاد داشت که جوانان عاشقِ با استعداد، دوبلور شوند؛ او اعتقاد داشت جوانان مستعدی که با علاقه به سمت دوبله میآیند، بدانند که دوبله شغلی برای کسب درآمد نیست، اگر واقعاً عاشق هستند به دوبلاژ بیایند قطعاً موفق میشوند، چون اگر از آزمایش صدا هم بگذرند در اجرای رُل و شخصیت نمیتوانند به موفقیت برسند؛ سالهاست دوبله میکنم و سختیاش را به جان خریدهام چون عاشقم؛ این را هم بدانند در رادیو و تلویزیون نام و چهرهشان را مردم میبینند و میشناسند، اما امکان دارد سالها در دوبله بمانند و فعالیت کنند، خیلی خوب باشند و اقبال با آنها یار باشد، شناختهشده میشوند، در غیر این صورت صدایشان را میشنوند.
«عرفانی» توصیهای هم برای استفاده از جوانان تازهوارد در دوبله داشت؛ او بر پشتوانهسازی علمی برای جوانان دوبله تأکید میکرد و میگفت: "امیدواریم جوانان ما علمی و کارآمد دوبله را دنبال کنند تا نسل دوبلورهای قدرتمند و آواهای ماندگار تکرار شود، چرا که سالیان سال است ما از اعتبار مردان بزرگی در دوبله ایران دفاع کردهایم امروز به این تداوم ماندگاریهای دوبله نیازمندیم".
این دوبلور پیشکسوت درباره اینکه بسیاری اعتقاد دارند دوبله ایران بهتر از کشورهای دیگر است، گفت: دوبله ایران حرفهای بسیاری برای گفتن دارد، چون همه با هم یک فیلم را دوبله میکنند و این کار به کیفیت اثر بسیار کمک میکند. بماند که برخی خارج از سندیکای گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم تکگویی میکنند و اثرشان هیچ تأثیرگذاری هم ندارد؛ نمونه بارز آن روزگاری که با مرحوم «منوچهر نوذری» در برنامه «صبح جمعه با شما» داشتیم و اصلاً رمز موفقیت این برنامه همین جمعخوانی بود که حسِّ آن به مخاطب القاء میشد؛ من همیشه چه زنده باشم و چه نباشم توصیهام به در جمع دوبله کردن است.
صدا و چهره مرحوم «عرفانی» برای مردم یادآور فیلمهای جذابی مثل «مرد عنکبوتی» «جالی در لوک خوششانس» «عمر مختار» «کانیمانگا» و سریالهایی همچون «لاکپشت نینجا» است، اما شاید کمتر به تیپسازیهای گسترده در سریال «مدیرکل» توجه کرده باشند؛ او در کنار صدای خوب از قدرت مانور کاراکتری و شخصیتپردازی بالقوهای برخوردار بود، همان نکتهای که خودش هم تأکید داشت که "جوانان ما باید بدانند تُن صدایشان مجوز حضور، رشد و تدامشان در دوبله به حساب نمیآید."
مرحوم «عرفانی» فارغ از دوبله بسیاری از فیلمهای خارجی و ایرانی صاحبسبک و شاخص، یک کاراکتر معروف کارتونی هم دوبله کرده است؛ او به جای اسبِ لوکخوششانس صداپیشگی کرده و آنقدر ماندگار شد که در جلسهای، "عزتالله ضرغامی" رئیس اسبق رسانهملی وقتی از دوبلورها تجلیل میکرد به صداپیشگی کارتون رسید و خواست از «حسین عرفانی» تجلیل کند که او در پاسخ گفت من هیچگاه به جای شخصیتهای کارتونی صحبت نکردهام. "ضرغامی" پافشاری کرد و گفت: حرف زدی! اسب لوکخوششانس چی بود؟ اینجا تأثیر در دوبله یک کاراکتر را نشان میدهد، چقدر یک کار میتواند تا دههها آوازهاش تازه تازه باشد.
صدای «حسین عرفانی» یک چهارشنبهای در 21 شهریورماه 1397 برای همیشه خاموش شد و با دنیای هنر و هنرمندی وداع کرد؛ او متولد سال 1321 و از دوبلورهای مشهور ایران بود که کار دوبله را از سال 40 و مدیریت دوبلاژ را از سال 1356 آغاز کرد؛ از خصوصیات این گوینده، دامنه صدایی اوست که با صدای بم گویندگیهای بلامنازع و هنرمندیهایی باشکوهی را در عرصه دوبله به منصه ظهور رساند؛ قابلیت تیپسازی داشت و در عین حال شخصیتگو بود؛ او در عین ارائه آوای دلنشین در دوبله، از دنیای بازیگری دور نبوده و در چند سال اخیر جلوی دوربین "عالیجناب" نقشآفرینی کرد.
منبع: تسنیممنبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا تحولات افغانستان عزت الله ضرغامی همفری بوگارت دواین جانسون بهرام زند روز ملی سینما دوبلور منوچهر نوذری مارلون براندو کانی مانگا مورگان فریمن لوک خوش شانس مرد عنکبوتی روز ملی سینما لوک خوش شانس حسین عرفانی دوبله ایران عرصه دوبله تیپ سازی نقش اول سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۰۹۰۷۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرگذشت غمانگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند. صدیقه (روحانگیز) سامینژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقشآفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.
نام روحانگیز سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید، اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد.
به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».
این کارگردان سینما همچنین گفته بود: من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.
عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است: وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است: بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد. «دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت.
سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند. ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است: اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.
سامینژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود: بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.
قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند.
در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد، اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم، اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، میتوانست نقش یک پدر را بازی بکند.
منبع: روزیاتو
tags # بازیگر سینما ، سینما سایر اخبار اسرار تکامل آلت جنسی؛ رابطه جنسی انسانهای اولیه مثل گوریلها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غولپیکری که توسط انسانها به وجود آمد! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند (تصاویر) کشف پرنده عجیبی که سمت راست بدنش نر است و سمت چپش ماده!